سلام خدا بر امامم حسین...!!


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وب ما خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گروه دانلود ستار و آدرس downloadstar.loxblog.com   لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. (توجه: لینکهای تبلیغاتی ثبت نخاهد شد. برای درج لینک تبلیغاتی در بخش تبلیغات متنی با مدیر سایت تماس بگیرید.)








آمار مطالب

:: کل مطالب : 177
:: کل نظرات : 8

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 36
:: باردید دیروز : 7
:: بازدید هفته : 43
:: بازدید ماه : 64
:: بازدید سال : 11476
:: بازدید کلی : 630953

RSS

Powered By
loxblog.Com

تبلیغات
سلام خدا بر امامم حسین...!!
جمعه 25 مهر 1393 ساعت 21:13 | بازدید : 433 | نوشته ‌شده به دست گروه دانلود ستار | ( نظرات )

سلام خدابر امامم حسن. سپهدار بی سر امامم حسن...!

حسین ای تو سالار آزادگان قسم بر خدا خون پاکت نخفت. به گوش دل از خالق جسم و جان شنیدم که او هم سلام تو گفت....!

سلام دوستان من و سلام بر محرم...!

امشب شب مسلم بن عقیل امام حسین به کوفه است و چه مظلوم سفیری...!

دوستان شاید وقتی مسلم رو از دار العماره به پایین مینداختند و وقتی گریه میکرده و ازش پرسیدن این مسلم پهلوان تویی؟ گفته برای خودم گریه نمیکنم برای امامم گریه میکنم فکر میکرده کاش امامش علی اصغرش رو با خودش نیاره که هنوز کوچیترز از اونه که تیر ۳شاخه به گلوش بشینه...!کاش زینبش رو با خودش نیاره آخبه او دختر علی و زهراست و خواهر عزیز حسین و نباید به اسارت بره...! کاش سکینه رو با خودش نیاره آخه بیابان پر از خار و خس و خاشاکه و دختر کوچکتر از اونه که...! کاش رقیه رو با خودش نیاره که طاقت سر پدر رو به دامان گرفتن رو نداره...!کاش علی اکبر رو نیاره که او شبیهترین فرد از نظر سیرت و صورت به پیامبره...! کاش قاسم رو نیاره که یدگار تنها برادرشه...!کاش عباس رو نیاره که غرورش جریحه دار نشه و آبروش پیش بچه ها نره...! کاش انگشترش رو نیاره تا انگشت و انگشتر رو با هم نبرند...! کاش لااقل گوشواره های دخترش رو نیاره...!کاش کاش کاش....!!!

 

دوستان شعری میذارم از اوحدی که بسیار زیباست امیدوارم شما هم لذت ببرید...!

امیدوارم اقا و صاحب عزای است و به سوگ جد مظلومش نشسته دست ما رو هم بگیره...!

اگر نم دلی از چشماتون سرازیر شد من رو هم دعا کنید...!

سلامت و سربلند باشید

<<<<<<<<<<<<<<<..........یا حق..........>>>>>>>>>>>>>>>

 


این آسمان صدق و درو اختر صفاست؟
یا روضهٔ مقدس فرزند مصطفاست؟
این داغ سینهٔ اسدالله و فاطمه است؟
یا باغ میوهٔ دل زهرا و مرتضاست؟
ای دیده، خوابگاه حسین علیست این؟
یا منزل معالی و معمورهٔ علاست؟
ای تن، تویی و این صدف در «لو کشف»؟
ای دل تویی، و این گهر کان «هل اتا» ست؟
ای جسم، خاک شو، که بیابان محنتست
وی چشم؟ آب ریز، که صحرای کربلاست
سرها برین بساط، مگر کعبهٔ دلست؟
رخها بر آستانه، مگر قبلهٔ دعاست؟
ای بر کنار و دوش نبی بوده منزلت
قندیل قبهٔ فلکی خاک این هواست
تو شمع خاندان رسولی به راستی
پیش تو همچو شمع بسوزد درون راست
بر حالت تو رقت قندیل و سوز شمع
جای شگفت نیست، نشانی ازین عزاست
قندیل ازین دلیل که: زردست روشنست
کو را حرارت از جگر ماتم شماست
هر سال تازه می‌شود این درد سینه سوز
سوزی که کم نگردد و دردی که بی‌دواست
کار فتوت از دل و دست تو راست شد
اندرجهان بگوی که: این منزلت کراست؟
در آب و آتشیم چو قندیل بر سرت
آبی که فیضش از مدد آتش عناست
قندیل اگر هوای تو جوید بدیع نیست
زیرا که گوهر تو ز دریای «لافتا» ست
زرینه شمع بر سرقبرت چو موم شد
زان آتشی که از جگر مؤمنان بخاست
ای تشنهٔ فرات، یکی دیده بازکن
کز آب دیده بر سر قبر تو دجله‌هاست
آتش، عجب، که در دل گردون نیوفتاد!
در ساعتی که آن جگر تشنه آب خواست
شمشیر تا ز بد گهری در تو دست برد
نامش همیشه هندو و سر تیزو بی‌وفاست
از بهر کشتن تو به کشتن یزید را
لایق نبود، کشتن او لعنت خداست
آن پیرهن که گشت به دست حسود چاک
اندر بر معاویه دیریست تا قباست
فرزند بر عداوت آبا پراگند
تخم خصومتی که چنین لعنتش سزاست
گردیست بر ضمیر تو، زان خاکسار و ما
بر گورت آب دیده فشانان ز چپ و راست
با دوستان خویشتن از راه دشمنی
رویت گرفته از چه و خاطر دژم چراست؟
گردون ناسزا ز شما عذر خواه شد
امروز اگر قبول کنی عذر او سزاست
شاهان بپرسش تو ز هر کشور آمدند
وانگه ببندگی تو راضی، گرت رضاست
از آب چشم مردم بیگانه گرد تو
گرداب شد، چنان که برون شد به آشناست
حالت رسیدگان غمت را گرفت شور
شورابهٔ دو دیدهٔ یک یک برین گواست
کار مخالف تو برون افتد از نوا
چون در عراق ساز حسینی کنند راست
بر عود تربت تو چوشکر بسوختیم
از شکرت بپرس که: این آتش از کجاست؟
چون کاه میکشد به خود این چهرهای زرد
این عود زن نگار، که همرنگ کهرباست
عودی که میوهٔ دل زهرا درو بود
نشگفت اگر شکوفهٔ او زهرهٔ سماست
صندوق تو ز روی به زر در گرفته‌ایم
وین زرفشانی ارچه برویست بی‌ریاست
روزی ز سر گذشت تو دیدم حکایتی
زان روز باز پیشهٔ من نوحه و بکاست
تا میل قبهٔ تو در آمد به چشم من
تاریکی از دو چشم جهان بین من جداست
بر تربت تو وقف کنم کاسهای چشم
زیرا که کیسهٔ زرم از سیم بی‌نواست
تابوت تو ز دیده مرصع کنم به لعل
وین کار کردنیست، که تابوت پادشاست
چشم ارز خون دل شودم تیره، باک نیست
در جیب و کیسه خاک تو دارم، که توتیاست
چون خاک عنبرین ترا نیست آهویی
مانندش ار به نافهٔ چینی کنم خطاست
قلب سیاه سیم تنم زر ناب شد
زین خاک سرخ فام، که همرنگ کهرباست
کردم به حله روی ز پیشت به حیله، لیک
پایم نمی‌رود، که مرا دیده از قفاست
زان چشم دوربین چه شود گر نظر کنی
در حال اوحدی؟ که برین آستان گداست
او را بس اینقدر که بگویی ز روی لطف
با جد و با پدر که: فلانی، غلام ماست
کردم وداع، این سخن این جا گذاشتم
بیگانه را مده سخن من، که آشناست
گر تن سفر گزید ز پیشت، مگیر عیب
دل را نگاه دار، که در خدمتت به پاست
 

 

 




:: موضوعات مرتبط: مطالب نویسنده , ,
:: برچسب‌ها: سلام خدا , بر امامم حسین , سپهدار بی سر امامم حسین , حسین ای تو سالار آزادگان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: